سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهترینِ برادرانت، کسی است که خطایت را فراموش کند و از نیکوکاری ات در حقّ خودش یاد کند . [امام حسن عسکری علیه السلام]
خوارج عصر جدید - نمی از دریای قرآن
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • نگاهی به ریشه های جریان انحرافی وهابیت ؛ خوارج عصر جدید

     

    قسمت اول

     جریان مذهبی وهابیت که در مدت زمانی نه چندان طولانی توانست با بهره گیری از برخی ویژگیها به قتل وعام



    وتخریب مظاهر دین اسلام در لوای عمل به دستورهای دینی بپردازد، در آغازین سالهای هزاره سوم می کوشد تا به حرکت نامبارک خود در تخریب اماکن مقدسه ادامه دهد و پروژه ایدئولوژیک رهبران خود را به سرانجام برساند.
    بدین مناسبت و برای آشنایی بیشتر خوانندگان محترم، در این نوشتار به معرفی اجمالی شخصیتها، آرا و اهداف و عقاید وهابیت پرداخته می شود.

    «محمدبن عبدالوهاب» کیست؟
    «شیخ محمدبن عبدالوهاب» متولد 1115 قمری شهر عینیه از شهرهای منطقه نجد حجاز می باشد که در پی همدستی با محمد بن مسعود در سال 1160، به مرور تمام حجاز و سپس سرزمینهایی از یمن و سوریه و... را تحت سیطره خود درآوردند و حکومت آل سعود و فرقه وهابیت را با خونریزیهای فراوان و جنگهای پیاپی پایه گذاری کردند. فرقه وهابیت اگر چه نام پدر شیخ محمد نامیده شد که مبادا پیروان او آن را محمدیه بنامند و از آن سوء استفاده کنند، اما نگاهی خاص و انحرافی به عقاید اسلامی بویژه مباحث توحیدی نشان از آن دارد که محمد بن عبدالوهاب به پیروی از آرای ابن تیمیه و سلفی های قبل از وی مروج آن به شمار می رود.
    پدرش از علمای حنبلی بود که با وی مخالفتهایی داشت، اما مخالفتهای برادر شیخ محمد یعنی سلیمان بن عبدالوهاب با او شدیدتر بود.
    او نخستین کسی بود که کتابی تحت عنوان «الصواِ الهیه فی الرد علی الوهابیه» تألیف کرد و عقاید محمد بن عبدالوهاب را مردود دانست.
    طرح افکار محمد بن عبدالوهاب در شرایطی بسیار سخت و ناگوار انجام گرفت و در زمانی که امت اسلام از سوی انگلیسیها، فرانسویها،روسهای تزاری و حتی آمریکاییها تحت فشار بود، شعله اختلاف و تفرقه را به نحوی برافروخت که برخی آن را از اساس برای ایجاد چنین شکافی قلمداد نمودند.
    بسیاری از علما در رد وهابیت و افکار ابن تیمیه و نیز رد و تکفیر محمد بن عبدالوهاب کتابها و رسالات متعددی نگاشته اند. علامه امینی، در جلد پنجم صفحات  87  تا  89  و نیز آیة ا... سبحانی در کتاب «بحوث فی الملل والنحل»، جلد چهارم صفحات  355  تا  359  اسامی برخی از دانشمندان اهل سنت را که در نقد و رد وهابیت کتاب و رساله نگاشته اند، ذکر کرده اند. از این میان، می توان به کتابهای گرانقدر«شفاء السقام فی زیادة خیر الانام» و«الدرة المضئیة فی الرد علی التمیمة» از تقی الدین مشبکی شافعی،«المقالة المرضیه اثر القضات مالکیه به نام تقی الدین اِخنایی»، «الجواهر المنظمه فی زیارة قبر نبی اکرم» اثرابن حجر مکی در رد عقاید ابن تیمیه و نیز کتابهای «تجرید سیف الجهاد المدعی الاجتهاد» اثر عبدا... بن لطیف شافعی،«الصواعق و والردود» اثر عفیف الدین عبدا... داوود حنبلی،«تحکم المقلدین بمن ادعی تجدید الدین» اثر محمدبن عبدالرحمان بن عفالق حنبلی و«الهارم المهندی فی عنق النجدی» اثر شیخ عطاءا... مکی در رد بر عقاید محمدبن عبدالوهاب اشاره نمود.
    در بین شیعیان نخستین ردیه توسط مرحوم شیخ جعفرکاشف الغطاء با عنوان«منهج الرشاد لمن اراد السداد» و گسترده ترین کتاب از جانب علامه آیة ا... سیدمحسن عاملی تحت عنوان«کشف الارتیاب عن اتباع محمد بن عبدالوهاب» نگاشته شده است.
    از آنجا که مکتب وهابیت ادامه و استمرار سلفیت می باشد، مناسب است با ویژگیهای این مکتب، علل شکل گیری آن و نیز اطوار سلفیت تا رسیدن به وهابیت، به اجمال اشاراتی داشته باشیم .

    سلفیت و مراحل سه گانه تاریخی آن
    سلفیت مکتبی است مبتنی بر بازگشت به سیره که به حدیث گرایی شناخته می شود. عمده ویژگیهای این مکتب، اخذ به ظواهر آیات و روایات و نفی هر گونه تفسیر و تأویل، حدیث گرایی افراطی، تقلید محض از رفتار و اعمال سلف، گریز از نوآوری و اجتهاد می باشد.
    تلاشهای معاندان و مخالفان در ترویج اسرائیلیات و خرافات، امکان بودن تمسک به ظواهر احادیث، آشنا نبودن بسیاری از سلفیها با علوم عقلی و حقایق عمیق اسلامی، دور نگهداشته شدن مردم از معارف اهل بیت(ع)، جدالهای مکاتب کلامی و ظهور افکار گوناگون و نیز پیدایش مکاتب رأی و قیاس و اجتهادهای عقلی است.
    الف) سلفیت نخستین
    این دوره همان ویژگیهای سلفیت را داشت و در مکتب حدیثی احمد بن حنبل به عنوان یک اندیشه و روش سامان یافته تجسم یافت. عقاید اشعری که بعدها انسجام یافت، تلفیقی بود از عقاید و مکتب احمد که با نوعی عقلانیت آن را تعدیل کرده بودند، اگر چه چالشهای بین متکلمان اشاعره و اهل حدیث به مرور تشدید شد و به انزوای اهل حدیث و سلفیت نخستین و غلبه اشاعره منجر گردید.
    ب) سلفیت قرن هشتم
    با ظهور ابوالعباس احمد بن عبدالحلیم معروف به ابن تیمیه و شاگردش ابن القیم جوزی در این قرن، سلفیت مجدداً احیا شد و در قالبی ضد علوی و با گرایشهای عثمانی، علاوه بر حفظ عقاید و افکار سلفیت اول، بدعت شمردن و شرک دانستن تبرک، توسل، شفاعت، زیارت قبور اولیا، بزرگداشت موالید و متوفیان، در حوزه توحید و بدعت و... را نیز به سلفیت افزود.
    ج) سلفیت جدید
    سلفیت قرن هشتم که با تبعید و زندانی شدن ابن تیمیه و مردود شدن افکارش به حاشیه رانده شده بود، با ظهور محمد بن عبدالوهاب نجدی در قرن دوازدهم جان دوباره ای گرفت و این بار نیز بر گستره عقاید خود با حرام دانستن مظاهر تمدن جدید از قبیل رادیو، تلفن، قهوه، کتابهای منطق و بدعت شمرده آن افزود. در این دوره، سلفیت با شدت بیشتری به میدان آمد و به ترویج و تبلیغ خود همت گمارد. این تلاشها بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به جهت تقابل با افکار انقلابی حضرت امام(ره) و اندیشه اسلام ناب محمدی (ص) و با حمایتهای سیاسی بین المللی و نیز ذخایر سرشار منابع نفتی، گستره ای بین المللی یافته و سالانه میلیاردها دلار و ریال سعودی را مصروف می سازد.

    بنیانگذاران عقاید وهابیت
    گفته شد که مؤسس و بنیانگذار مسلک وهابیت «محمد بن عبدالوهاب» بود، ولی باید بدانیم که وی، مبتکر و به وجود آورنده عقاید وهابیان نبود، بلکه قرنها قبل از او این عقاید یا قسمتی از آنها توسط بعضی از علمای حنبلی اظهار شده، ولی به صورت مسلک جدید در نیامده بود.
    به بعضی از کسانی که قرنها قبل از «محمد بن عبدالوهاب » این عقاید را اظهار داشته اند، اشاره می کنیم:
    1 - حسن بن علی بربهاری : در قرن چهارم، عالم معروف حنبلی «ابو محمد، حسن بن علی بن خلف بربهاری » قسمتی از این عقاید را اظهار داشت. وی در عصر خود، شیخ و پیشوای حنبلی ها بود که به سال 233 در بغداد متولد شد و در آنجا نشو ونما کرد. او عالم کج اندیش وکینه توز بود و سخنان منکر و ناشناخته زیادی می گفت. وی برای اولین بار زیارت قبور را منع کرد و نوحه گری و مرثیه خوانی بر امام حسین(ع) و زیارت او را ممنوع ساخت و به کشتن نوحه خوانان دستور داد.
    عقاید وی که با بسیاری از عقاید مسلمانان عناد داشت، موجب شد تا از سوی خلیفه وقت مورد تعقیب قرار گیرد.
    وی در سال 329 قمری در مخفیگاه خود در گذشت.
    2- عبیدا... بن محمد بن محمد بن حمدان عکبری: معروف به «ابن بطه » از فقهاء و محدثان حنبلی است که درسال  304  در عکبری (واقع در ده فرسنگی بغداد) متولد شد و در سال  384  در  83  سالگی در همان جا درگذشت. او برای تحصیل و فرا گرفتن حدیث به مکه و سرحدات و بصره و سایر شهرها مسافرت نمود و سپس به زادگاه خود مراجعت و مدت چهل سال منزوی و خانه نشین گردید. از کتابهایی که او نوشت، می توان به «الابانه علی اصول السنه والدیانه » اشاره کرد.
    وی معتقد بود که سفر برای زیارت قبر پیغمبر(ص) سفر معصیت می باشد و باید نماز را در این سفر تمام خواند و قصر آن جایز نیست. همچنین، عقیده داشت که هر کس سفر به زیارت قبور انبیا و صالحان را عبادت بداند، عقیده او مخالف سنت پیغمبر(ص) و برخلاف اجماع می باشد.
    «ابن تیمیه » و «محمد بن عبدالوهاب » بخش مهمی از عقاید خود را از او گرفته اند.

    آغاز دعوت
    محمد بن عبد الوهاب، نزد علمای مکه و مدینه به تحصیل پرداخت؛ شیخ محمد بن سلیمان کردی و شیخ محمد حیاه سندی از جمله استادان وی در آغازین سالهای تحصیل بودند. ولی از همان آغاز، مطالبی بر زبان او جاری می شد که استادان وی نسبت به آینده او بدبین بودند و پیش بینی می کردند این شخص در آینده، مردم را گمراه خواهد ساخت.
    محمد بن عبدالوهاب در سفری که به حج رفت، بعد از انجام مناسک حج رهسپار مدینه شد و در آنجا، توسل و استغاثه مردم رادر کنار قبر پیامبر(ص) مورد انکار قرار داد، سپس به نجد برگشت و از آنجا سفر دور و دراز خود را به شهرهای اسلامی آغاز نمود. وی ابتدا به بصره رفت و مدت چهار سال در آنجا ماند  و نزد یکی از علمای بصره که شیخ محمد مجموعی نام داشت، تحصیل کرد. او در بصره عقاید خود را اظهار نمود که موجب شد مردم به مخالفت بپردازند و سرانجام او را از شهر خود بیرون کنند .
    وی از آنجا عازم بغداد شد و مدت پنج سال دربغداد، یک سال درکردستان، دو سال در همدان و مدتی نزد علمای اصفهان به تحصیل علم نحو و صرف و معانی و بیان پرداخت. طبق گفته احمد امین، وی در اصفهان فلسفه اشراق و تصوف را فرا گرفت.
    مؤلف کتاب «جزیرة العرب فی القرن العشرین » نوشته است: شیخ محمد به ایران سفر کرد و در آنجا حکمت اشراق و ساختن تفنگ و قسمتی ازفنون جنگ را فرا گرفت. در منابع دیگری نقل شده است که شیخ محمد هفت سال در اصفهان و مدرسه عباسیه از بناهای شاه عباس صفوی اقامت کرد و سپس از اصفهان به ری و از آنجا به قم سفر نمود و از آنجا به بلاد عثمانی و شام و مصر رفت و از مصر به جزیرة العرب بازگشت و مدت هشت ماه از مردم دوری گزید، آنگاه به اظهار عقاید خود پرداخت.
    «لوتروب ستودارد» آمریکایی نیز به مسافرت او به ایران اشاره کرده است (امروز جهان اسلام، ج 1، ص 261).
    در سال 1153 پدرش شیخ عبدالوهاب به درود حیات گفت (تاریخ نجد، آلوسی، ص 113.)، شیخ محمد پس از مرگ پدر، جرات بیشتری برای اظهار عقاید و مخالفت با اعتقادات معمول مسلمانان پیدا کرد و عقاید و اعمال مورد اتفاق مسلمانان را مورد حمله قرار داد.

    علت رشد وهابیت
    امر به معروف ونهی ازمنکر غلامان نجد، اولین گام او برای دعوت به وهابیت بود. تخریب قبر زید بن خطاب که در منطقه جبلیه بود، اقدام بعدی او و اولین تخریب اماکن مقدس و مورد احترام مسلمانان بود که به دست او صورت گرفت.
    گروهی از افراد بی اطلاع جانب او را گرفتند و در نتیجه باعث شد تا وی به قدرت اجتماعی و مذهبی دست یابد. پس از پیدایش وهابیت، بعضی از علما از اهالی غیر نجد نیز به آن مسلک گرویدند و آنچه این مسلک را در نظر آنها نیکو جلوه داد، این بود که این مسلک به ظاهر با بدعتها که در آن زمان بیشتر رواج داشت، به مبارزه برخاسته بود، ولی افراط و زیاده روی آفتی است که بیش از آن که اصلاح کند، افساد می کند.
    یکی از معاصران محمد بن عبدالوهاب، «محمد بن اسماعیل صنعانی » (1099- 1182) امیر و مجتهد یمن بود، همین که از جریان قیام مذهبی نجدی ها آگاهی یافت، از این ماجرا بسیار خوشحال شد و قصیده ای سرود که مطلع آن این است:
    «سلام من بر نجد و ساکنانش باد...
    و در همین موقع رساله ای به نام «تطهیرالاعتقاد عن ادران الالحاد» تالیف کرده بود، ولی آنگاه که از حقیقت قضیه اطلاع پیدا کرد و دید که جریان امر خالی از غرض ورزی و توطئه چینی نیست، از کار خود به شدت پشیمان شد، اشعار دیگری ساخت که مطلع آن چنین است: «من از آنچه درباره نجد گفته بودم، برگشتم، چون خلاف آنچه پیش من بود، ثابت شد» .

    عقاید وهابیت
    «حافظ وهبه» از نویسندگان معروف وهابی، آرا و عقاید وهابیت را در امور کلی زیر خلاصه نموده است:
    1- بازگشت به کتاب خدا و سنت پیامبر و پیروی راه سلف صالح (صحابه پیامبر و تابعین) .
    2- مبارزه و جنگ با بدعتها و منکرات، بخصوص چیزهایی که موجب شرک می باشد، از قبیل زیارت، توسل، تبرک به آثار اولیا، نمازگزاردن نزدیک قبر و افروختن چراغ برای قبور و نوشتن برروی آنها، حال برای زیارت بنای قبور و تعمیر ساختمانها برای قبور نذر و ضجه و گریه بر آنها، قسم به غیر خدا، استمداد و استشفا از غیرخدا و شفاعت طلبیدن از آنان و...
    3- مبالغه نکردن و غلو ننمودن درباره پیغمبر و اولیا بویژه پس از مرگ و در نظر نگرفتن امدادهای غیبی.
    از نظر محققان، مسلک وهابیت شباهت زیادی با مسلک خوارج دارد و چنین می نماید که مذهب وهابی ادامه تاریخی فکر و اندیشه خوارج است. می دانیم که فرقه خوارج در جنگ صفین از جریان حکمیت پیدا شد که خود داستان مفصلی دارد.
    ریشه اصلی و پایه اعتقادات خوارج را چند چیز تشکیل می دهد:
    1- تکفیر علی (ع)،عثمان، معاویه، اصحاب جمل و اصحاب تحکیم، به طور کلی کسانی که به حکمیت رضایت دادند.
    2- تکفیر کسانی که قائل به کفر کسانی که یادآور شدیم، نباشند.
    3- ایمان تنها عقیده قلبی نیست، بلکه عمل به اوامر و ترک نواهی، جزو ایمان است.
    4- وجوب قیام و شورش بر ضد حاکم وامام ستمگر.
    این گروه آشوبگر و شورشی با این عقاید تند افراطی به جایی رسیدند که تمام مسلمانان را کافر و همه را مهدورالدم می دانستند.
    مرحوم علامه امینی در کتاب «کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب » درباره شباهتهای وهابیها به خوارج بحث نسبتاً مفصلی دارد .در بخشی از این کتاب آمده است:
    شعار خوارج این بود که: «لا حکم الا لله » (حکومتی جز حکومت خدا نیست) و این کلمه حقی است که از آن باطل اراده شده است. چنانکه امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: آری این کلمه به خاطر مطابقتی که با قول خداوند «ان الحکم الا لله » دارد، کلمه حقی است، ولی از آن اراده باطل شده است، مقصود خوارج از این کلمه این است کسی نمی تواند امیر و حاکم باشد و در مسائل دینی نمی توان به «حکمیت » پرداخت بدین جهت حکمیت صفین را کفر و گناه می پنداشتند در صورتی که در خود قرآن مردم در موارد اختلاف به حکمیت و داوری فرا خوانده شده اند.
    شباهت دیگر وهابیان با خوارج آن است که خوارج خیلی به ظاهر مقدس بودند و نسبت به نماز و تلاوت قرآن اهتمام زیاد می ورزیدند، حتی از کثرت سجده، پیشانی آنها پینه بسته بود و طالب حقیقت بودند.
    وهابیها نیز این چنین هستند به ظاهر تعصب در دین دارند و در مسائل دینی سختگیرند، نماز را به موقع می خوانند و در عبادت خدا خود را خسته می کنند و در طلب حق اند، ولی راه خطا می پیمایند.
    شباهت سوم اینکه خوارج جز خود، بقیه مسلمانان را کافر می دانستند. وهابیها نیز وضعی مشابه آنها را دارند. آنان سایر مسلمانان را مشرک می دانند و خون و مال آنها را حلال می شمارند و مسلمانان را مشرک خطاب می کنند و کشورهای اسلامی را سرزمین کفر معرفی می نمایند .
    موارد مشابه دیگری در این زمینه نیز بیان شده است.

    به نقل از روزنامه قدس(23/5/86)

      



    م ::: سه شنبه 86/5/23::: ساعت 11:15 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 5
    بازدید دیروز: 1
    کل بازدید :4459

    >>اوقات شرعی<<

    >> درباره خودم <<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    خوارج عصر جدید - نمی از دریای قرآن

    >>موسیقی وبلاگ<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<